از هر دست بدی از همون دست میگیری....
اگر اعمالی انجام بدی که باعث آزار و رنجش کسی بشه و یا اگر فکر مخربی در مورد کسی کنی
اون عمل به آسمان رفته و در برگشت با قدرت بیشتری وارد زندگی شما می شه و چون این سیر از بالا به پایینه و سرعتش خیلی زیاده موقع اصابت می تونه برای خودت و خانواده ات بسیار خطرناک باشه حتی برای اطرافیان نزدیکت مثل انفجار بمب می مونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دقیقا همونی که برای من و تو و اون اتفاق افتاد...هرکدوم به شکلی...
سلام...
تو این مدتی که نبودم اتفاقاتی افتاده که نمیدونم چجوری بگم....نمیدونم جرات گفتنش رو دارم...نمیدونم باورم میکنین؟
انگار خواب دیدم...
ولی باید بیام و بگم تا باورم بشه که خواب نبوده....
کوهستان سرد (Cold mountain) روایتگر زندگی اینمان (جود لاو) و آدا (نیکول کیدمن) است که علیرغم میل باطنیشان (همانند بیشتر مردم)، سرنوشت زندگیشان با جنگ و خونریزی عجین شده و دوران سخت و رقّتباری از ترس، خشم، اضطراب، ناامیدی و از همه مهمتر، انتظاری نومیدانه (که از تمهای اصلی فیلم است) را برایشان رقم میزند.
اینمان، سرباز جوانی که به رغم جراحت شدیدی که در جنگ برداشته، سفر اُدیسهواری را در تلاش برای رسیدن به خانهاش در کوهستان سرد (شمال کالیفرنیا) آغاز میکند؛ سفری طولانی، مشقتبار و خستهکننده که به امید رسیدن و دیدار دوباره نامزدش «آدا» تحمّلپذیر شده است. در نبود اینمان، آدا که دختری حسّاس و بیتجربه است، با دختری جسور و خودساخته به نام روبی (رنه زلوگر) آشنا می شود؛ کسی که راه و رسم زندگی در طبیعت وحشی کوهستان و محیط ناامن دوران جنگ و شیوه اداره مزرعه پدرش را به آدا میآموزد و رنج سالهای تنهایی و انتظار و جنگ را با او تقسیم میکند. سرانجام، اینمان به خانه میرسد؛ امّا خوشبختی آنان زمان زیادی دوام نمیآورد؛ چرا که سرنوشت، بازی دیگری برایشان رقم زده است.
کوهستان سرد، فیلم ستارههاست: جود لاو، نیکول کیدمن، رنه زلوگر و ... به نویسندگی و کارگردانی، آنتونی مینگلا (کارگردان فیلمهایی چون: «بیمار انگلیسی» و «آقای ریپلی با استعداد»)؛ نکته جالب و نوآورانه فیلم، عبور از رنجها و زشتیهای جنگ و پناه بردن به طبیعت بکر و زیبای کوهستان است؛ تنها پدیدهای که بر خلاف جنگ و حتّی عشق، همیشه ماندگار و پابرجاست.
صحنه فوق العاده زیبای پایان فیلم، از تأثیرگذارترین سکانسهای فیلم بود؛ زمانی که آدا پس از مرگ اینمان، در مزرعه سرسبز و زیبای پدر، به همراه فرزندش حضور دارند. در این سکانس است که زیبایی زندگی و آرامش طبیعت بکر کوهستان، به معنای واقعیاش در چهره آدا، موج می زند؛ زنی که اکنون حتّی از چهرهاش نیز میتوان متوجّه تغییرات اساسی شخصیت او، از زنی وابسته و حسّاس، به انسانی خودساخته، رنج کشیده که تمامی خاطرات تلخ گذشته را پشت سر گذاشته و راه زندگی و امید را از طبیعت فراگرفته و سرشار از اشتیاق به اینده، چشم دوخته است
آدا: چیزهایی که از دست دادیم، دیگه هیچ وقت به ما بازگردانده نمیشوند. تنها کاری که از دست ما بر میاید، این است که از گذشته، درس بگیریم و با آرامش، به آنها بنگریم.
دیشب پس از مدتها برای دومین بار این فیلمو دیدم و از اونجایی که عاشق جود لاو هستم کلی گریه کردم...عجب داستانی...محشره...
نمی توانم دوستت نداشته باشم
حتی امروز که مدتهاست مرا ترک کرده ای
می دانم که هیچ فایده ای ندارد اما
تمام این روزهای من در رویای دیروز می گذرد
در رویای اولین ملاقاتمان
هربار به این رویا فکر می کنم
قلبم مانند همان روز به تپش می افتد...